وعده ی ما لب دریا...
روی عکسا گرد و خاکه
بیشتره دلا هلاکه
قحطیه گلای پونه ست
تقدیرا دست زمونه ست
عهد و پیمونا شکسته
رشته ی دلا گسسته
تقویما رو ماه تیره
زندونا پر از اسیره
آدما یا همه مردن
یا که مات و دل سپردن
عصره ما عصر فریبه
عصره اسمای غریبه
عصره پژمردن گلدون
چترای سیاه تو بارون
مرگه آواز قناری
مرگه عکس یادگاری
تا دلت بخواد شکایت
غصه ها تا بی نهایت
دلای آدما تنگه
غصه هم گاهی قشنگه
چشما خونه ی سواله
مهربون شدن محاله
حک شده رو هر دیواری
که چرا دوسم نداری؟
خونه هامون پر نرده
پشت هر پنجره پرده
تا دلت بخواد مسافر
تا بخوای عاشق و شاعر
شبا سرد و بی عروسک
دلای شکسته از شک
زلفای خیلی پریشون
خط زدن رو اسم مجنون
چشمای خیره به جاده
آدمای صاف و ساده
رویاهای نرسیده
عشوه های نخریده
آسمونا پره دوده
قلب عاشقا کبوده
گونه ی گلدونا زرده
رفته و برنمی گرده
آدما بی سرگذشتن
آهوها بدون دشتن
دفترا بدون امضا
ماهیا بدون دریا
تشنه ها هلاکه آبن
همه حرفا بی جوابن
نصفه زندگی نگاهه
بقیش همش گناهه
خدارو انگار گذاشتن
رو زمین و برنداشتن
شب و روزا پره عادت
وقت که شد شاید عبادت
تا نداشته باشی کاری
خدارو انگار نداری
خدا ماله غصه هاته
وقتی غم داری خداته
بغضا بی صدا و کاله
همه از فکر و خیاله
نه شنیدنی،نه گوشی
نه گلی،نه گل فروشی
خستگی،بی اعتمادی
شک و تردیده زیادی
نه برای عشق میلی
نه کسی به فکره لیلی
دیگه پشت دره بسته
کسی بیدار ننشسته
نه کسی،نه انتظاری
نه صدای بی قراری
واسه عاشقی که دیره
لااقل دلت نگیره
کاش تو قحطیه شقایق
مابشیم سواره قایق
بشینیم بریم تو دریا
من وتو تنهای تنها
ماهیا خیلی امینن
نمیگن اگه ببینن
انقدر میریم که ساحل
از من و تو بشه غافل
قایقو باهم می رونیم
میریم اونجاها میمونیم
جایی که نه آسمونش
نه صدای مردومونش
نه غمش نه جنب وجوشش
نه گلش نه گل فروشش
مثل اینجا آهنی نیست
خوبه اما گفتنی نیست
پس ببین یادت بمونه
کسی هم اینو ندونه
زنده بودم اگه فردا
وعده ی ما لب دریا
صبح پاشو بدون ساعت
که فراموش بشه عادت
نره از یاد تو زیبا
*وعده ی ما لب دریا*
نظرات شما عزیزان:
zahra
ساعت0:21---17 آبان 1392
shoma web ghashngy darynaaaa
زندگیم
ساعت22:35---11 آبان 1392
در اخر بگم
فففففففففففففففففففففففففففف ففف
دددددددددددددددددددددددددددد ددددددددد
اااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااا
تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تتتتتتتتتتتتت
بشم
زندگیم
ساعت22:32---11 آبان 1392
سهم من از زندگی دستان پر مهر تو شد
می ستایم من تو را تا آخر عمر همسرم
در میان اوج تنهایی تو با من مانده ای
تا تو باشی من چه غم دارم ز دنیا همسرم
کاش می شد تا تمام عمر همراهم شوی
تا نگردم گم به راه زندگانی همسرم
در شب تار و غمین قلب من تو آمدی
تا شدی تنها ستاره در شب من همسرم
آسمان آبی چشمان تو مال من است
تا زنم پر در میان آسمانت همسرم
هر زمان تا از تمام زندگی خسته شدم
عاشقم کردی به راه زندگانی همس
زندگیم
ساعت22:32---11 آبان 1392
چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن وبه پای تو سوختن
وچه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن وبه عشق
ودنیای تو نرسیدن ای کاش میدانستی بدون تو وبه دور از دستهای
مهربانت زندگی چه ناشکیباست
زندگیم
ساعت22:22---11 آبان 1392
یـادَت بــآشــَــد :
زن هــــآ
تـــَــنــــهــآیـیـشــآن را گــِــریـه مـی کـــُــنـنـد
و مــــَـــردهـــآ
گــِــریـه شــآن را تـــَــنــــهـــآیـــی . . .
زندگیم
ساعت22:22---11 آبان 1392
می گویند:
عشق خدا
به همه یکسانَ ستــ
ولی من می گویم:
مرا بیشتر از همه
دوستــ دارد
وگرنهـ
بهـ همهـ
یکی مثل تو می داد . /
زندگیم
ساعت22:20---11 آبان 1392
به هرکسی که می رسی ، می گوید :
آدم فقط یکبار عاشق می شود ..
دروغ است …
تو باور نکن …
مثلاً خود من ، هرروز ، دوباره ، عاشقت می شوم …
زندگیم
ساعت22:18---11 آبان 1392
ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
بجز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینم
من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
تو را من دوست میدارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه است در عقلم اگر رخنه است در دینم
و گر شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازم
که بی شمشیر خود کشتی به ساعدهای سیمینم
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
کنون امید بخشایش همیدارم که مسکینم
دلی چون شمع میباید که بر جانم ببخشاید
که جز وی کس نمیبینم که میسوزد به بالینم
تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمیآید
روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم؟
رقیب انگشت میخاید که سعدی چشم بر هم نه
مترس ای باغبان از گل که میبینم نمیچینم
زندگیم
ساعت22:16---11 آبان 1392
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غم ندیدم
به اندازه ی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یك دهان شد هم آواز با ما:
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
زندگیم
ساعت22:15---11 آبان 1392
لمس تن تو
شهوت است و گناه
حتی اگر خدا عقدمان را ببندد...
داغی لبت جهنم من است
حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند...
هم آغوشی باتو,هم خوابگی چرک آلودی ست
حتی اگر خانه خدا خوابگاهمان باشد...
فرزندمان,حرام نطفه ترین کودک زمین است
حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس...
خاتون من!
حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم,
یک بوسه
یک نگاه حتی,حرامم باد!
اگر تو عاشق من نباشی...
زندگیم
ساعت22:13---11 آبان 1392
اگر دریای دل آبی ست تویی فانوس زیبایش
اگر آیینه یک دنیاست تویی معنای دنیایش
***
تو یعنی یک شقایق را به یک پروانه بخشیدن
تویعنی از سحر تا شب به زیبایی درخشیدن
***
تویعنی یک کبوتر را زتنهایی رها کردن
خدای آسمان ها را به آرامی صدا کردن
***
تویعنی چتری از احساس برای قلب بارانی
تویعنی در زمستان ها به فکر پونه افتادن
***
اگر یک آسمان دل را به قصد عشق بردارم
میان عشق وزیبایی ترا من دوست میدارم
زندگیم
ساعت22:12---11 آبان 1392
عشـق یعنـی...!
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده با چشمان تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی درجهان رسوا شدن
عشق یعنی سُست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن با ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنیبا پرستو پر زدن
عشق یعنی آب بر آذر زدن
زیباترین شعر عاشقانه
عشق یعنی، سوز نَی، آه شبان
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دل سوخته
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی یک تیمم,یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
زندگیم
ساعت22:08---11 آبان 1392
ساز تو دهد روح مرا قدرت پرواز
از حنجره ات پنجره ای سوی خدا باز
احساس من و ساز تو
جان های هم آهنگ
جان من و آوای تو یاران هم آواز
گلبانگ تو روشنگر جان است
قول و غزلت پرچم شادی ست
بر افراز
زندگیم
ساعت22:01---11 آبان 1392
گل باش که همنشین عطار شوی
زان پیش که همدم خس و خار شوی
زحمت متراش و مژده ی رحمت باش
پل باش به جای آن که دیوار شوی
بی پل، قدمی به انتهایی نرسد
آواز کسی به آشنایی نرسد
بی پل نه شکفتنی نه علمی، سخنی
بی پل که تمدنی به جایی نرسد
زندگیم
ساعت6:33---7 آبان 1392
خدایا این فرشته مهربان کیست که از آسمان برایم هدیه کرده ای؟
این چه گلی است که در هر چهار فصل گل است ؟
این چه ماهی است که در روزها هم در آسمان است و نور میدهد؟
این چه چهره ای است که در آن پر از روشنایی و زیبایی است؟
این چه پروانه ای است که اینقدر رنگارنگ و زیباست؟
این چه ستاره ای است که در بین تمام ستاره ها درخشان تر است؟
خدایا این چه عشقی است که جانم دیوانه او شده؟
چقدر مهربان است مهر و محبت در وجود اوست.
هدیه خداوند برای من از بهشت است ، فرشته ای که مسافر بهشت است.
خدا برایم این مسافر را از بهشت فرستاده تا برای همیشه این مسافردر قلبم بماند.او بهشت را دیده و می داند چقدر زیباست!
خدایا این مسافر کیست که اینقدر قلبش از محبت می تپد و او کیست که اینقدر از چشمانش مروارید می ریزد ، از دستانش گرما احساس می شود ، و از نگاهش عشق خوانده میشود؟
او کیست که آمده در قلبم و غوغا به پا کرده و مرا دیوانه خودش کرده؟
او از سرزمین رویایی آمده سرزمینی که همه آرزوی دیدن آن را دارند.
او از بهشت آمده با کوله باری از امید و آرزو آمده.
با ابرها همسفر بوده ابرهایی که رنگین کمان ریلهای آن بودند.
من افتخار میکنم عاشق فرشته و مسافری از بهشت خداوند شده ام!
زندگیم
ساعت6:31---7 آبان 1392
برام بمون ، بهونه باش برای دل سپرد/ نزار که آرزوم بشه یه روزی بی تو مردن . . .
//////////////////////////////////////////////
منو ببخش که درخشیدی و من چشمامو بستم / منو بخشیدی و من چشمامو بستم
تو به پای من نشستی و جدا از تو نشستم / که نیاوردی به روم هر جا دلت رو می شکستم
منو ببخش ، منو ببخش . . .
زندگیم
ساعت6:30---7 آبان 1392
مهم نیست کی مقصر است
باور کن مهم این است که یادمان باشد عمرمان کوتاه است
در پایان زندگی خواهیم گفت: کاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم
تا خوب بهم نگاه کنیم و همه ناگفته های مهر آمیز یک عمر را در چند ثانیه بگوییم
پس نازنین بیا آشتی کنیم با مهر
زندگیم
ساعت6:29---7 آبان 1392
از تو به یک حرف ناروا نکشم دست / وز سر راه تو دلربا نکشم پا
عاشق زیباییم اسیر محبت / هر دو به چشمان دلفریب تو پیدا . . .
زندگیم
ساعت6:28---7 آبان 1392
بیا با پاک ترین سلام عشق آشتی کنیم / بیا با بنفشه های لب جوب آشتی کنیم
بیا ازحسرت و غم دیگه باهم حرف نزنیم / بیا برخنده ی این صبح بهار خنده کنیم .
|